این چن روزی که نبودم
 
دنیای آرومه من
فرقی نمی کنه دختر باشی یا پسر همین که بادل کسی بازی نکنی خیلی مردی
دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, :: 11:12 ::  نويسنده : اجی فرشته       


سلاااااااااااااااااام اخ چقدر دلم براتون تنگيده بود چن روزي بود کلي کار داشتم بعدشم سيستمم خراب شده ديگه مجيد اومد درستش
کرد پريشب .ديروزم مهموني دخترونه داشتم خيلي خوش گذشت دلم تنگ شده بود واسه خنده قهقه از ته دل خيلي خوشحال بودم که دوستام اومدن خونمون البته از يک هفته قبلش باهاشون هماهنگي
کرده بودم دوتا دانشگاه داشتن يکي باشگاه داشت يکي بايد از شوهرش اجازه ميگرفت يکي ديگه شون بايد از نامزدش مي پرسيد يکي ديگشون
 ميگفت اگه شوهرم سرکار بود ميام که ديروز شوهرش خونه بود نيومد اخي خيلي جاش خالي
 بوديه روز قبل ازاينکه دوستام بيان به مجيد ميگم قراره مهموني دخترونه بگيرم ميگه ااا چه خوب حتما خوش ميگذره به ياد دوران دبيرستانتون بعدشم ميگه
ماهم ما دوستامون قرار گذاشتيم چن روز ديگه بريم بيرون چن روزي خوش بگذرونيم گفتم خب بزار حرف از تو دهن من بياد بيرون بعد
بگو که شما ها هم اره ه ه
شوخي ميکردم باهاش خيلي هم خوبه ادم هر از گاهي با دوستاش دور هم جمع بشه تو روحيه شون تاثير خوبي داره
هيچي ديروز از صبح ساعت 7 بيدار شدم کلي کار داشتم واقعا خونه داري و مهمون داري کار سختيه
از طرفي هم نمي خواستم مامانمو تو زحمت بندازم ميخواستم خودم همه کاراشو بکنم اما مگه مامي دلش طاقت مياره منو دست تنها بذاره
واقعا اگه کمکم نبود نمي تونستم به اين خوبي از پسش بربيام
 يه دستي به اتاقم کشيدم تميز بود ولي خب يه گرد گيري ميخواست بعدم رفتم ميوه ها وسايل سالاد رو شستم ظرف هايي که ميخواستمو گذاشتم دم دست دسرمو درست کردم
گذاشتم يخچال بعدم اومدم انار دون کردم اخه مکافاته انار خوردن تو مهموني ها بايد دون کني تا بشه
خورد تقصير بابا بود بهش گفتم ميوه فقط سيب وپرتقال وخيار داريم برويه نوع ديگه  بگير رفته يه صندوق انار
 گرفته نمي شه بهش گفت برو يه چيز بگير ميره صندوقي ميگيره واون ميوه اي که خودش خيلي دوس داره 
نشستم دوساعت انار دون کردم بعد ديدم ساعت 9:30 بدو بدو رفتم لباس پوشيدم اماده شدم
گفتم الانه که برسن بعد يه کم نشستم ولي نمي تونستم راحت بشينم مدام اين فکر ميومد تو ذهنم الان خوابشون برده واي اگه نيان چي با خودم گفتم اگه نيومدن ديگه باهاشون صحبت نمي کنه
بعد اومدم به همشون اس دادام پس بياين ديگه حوصله ام سر رفت فقط يکي شون ج داد گفت ميايم اجي نگران نباش منتظر نيلو هستم
نگران بود که نکنه فاطمه نياد نکنه بهش اجازه ندادن منو فاطمه از بچگي باهم بزرگ شديم همه چي مون باهم بود حتي هر دومون تو يه شب واسمون
 خواستگار اومده بودديدم يکي زنگ زد سري درو باز کردم ديدم فاطمه اس اولين نفر بود عزيزم چقدر دلم براش تنگ شده بود اخرين باري که ديدمش عروسي دختر
عموم بود حدود 3 ماه پيش عزيزم چه خوشگل کرده بود خيلي دوسش دارم فقط تا ده ديقه تو بغل هم بوديم فاطمه پارسال اومده بود خونه ما اونم واسه عروسي بود
بعد که اومده تو ميگه واااااااي دلم واسه خونتون تنگ شده بود اخي چقدر بازي ميکرديما راس ميگفت خيلي خوب بود اون زمونا
 يه کم بعدش زنگ زدن زهرا هاجر نيلو بودن عزيزم خيلي خوشحال شدم که مي ديدمشون هر سه شونا بغل کردم بوسيدم و رفتيم تو خونه گفتم پس شيوا کو؟؟؟؟؟؟؟
شيوا خيلي دختر ماهيه گفتن گفته انشاالله خونه خودش دعوت کنه ميام امروز شوهرم خونس بايد نهار درست کنم واسش
نمي تونم بيام ناراحت شدم اما ديگه وقتي ازدواج مي کنن بايد اينطوري باشن ديگه
درکش کردم.
اومدن تو کلي گفتيم وخنديدم انقدر خوش گذشت که نگو بعد که ميوه اوردم
 انار رو براشون ريختم تو کاسه اقا ميديم همه دارن مز مزه مي کنه من خودم عادت ندارم انار رو با هستش بخورم دلم درد ميگيره بچه ها هم م
مثل من بودن از طرفي نمي شد که اونجوري بخوري زشت بود هيچي ديگه انار نخورديم من الکي دوساعت وقتمو تلف کردم
برا نهار من دوس داشتم لازانيا درست کنم اما مامي گفت زشته دوستاتو دعوت کردي زرشک پلو با مرغ درست مي کنيم  بايد حتما برنج باشه گفتم باشه
ديگه من اومدمو با دوستام سر گرم صحبت شدم داشتيم البوم عکسامونا ميديم ما يه
عالمه عکس داريم بچه ها عکس جونيا بابامو ديدن ميگن واي چه خوشگل بوده (الهي بميرم الان شکسته شده ولي هنوزم خوش تيپه ) مگه بابات جبهه رفته گفتم اره رفته بوده خيلي
 عکس از جبهه داره بابام اون وقت داداشم يه دون عکسم نداره که امروزيه اصلا 9 ماه خدمت کرد بقيه اش کم شد از جبهه بابام  عکس جشن تکليف منو ديدن ميگن فرشته مثل فرشته ها افتادي چه نازه  عکساي تولدم کلاس چهار ديدن به خودشون وقيافه هاشون مي خندن
  مامي همه کاررو کرده نهارشم درست کرده دستش درد نکنه
نهار خورديم  وجمع کرديم  بعد ديگه شوهر فاطمه گفته بود تا ظهر بيشتر نمون اونم مجبور شده بره اخي
هاجر همون اول که اومد گفت اجي مفلاميک اسيد داريد حالم خوب نيس
 گفتم اره داريم رفتم براش اوردم بعد نهار زهرا ميگه اجي سرم درد مي کنه ناپروکسن نداري گفتم بزار برم ببينم بعد نيلو ميگه الان مامان فرشته
  ميگه يه مشت دختر درد مند اومدن خونه ما گفتم نه بابا اشکال نداره قرص اوردم
اما قوي بود زهرا نخورد بعداز نهار دسر اوردم بچه ها گفتم وووووووو چه قشنگ تزيين کردي حس بفرماييد شام بهمون دست داد   
 
 ديگه اينجا بحثمون داغ شد ديگه هاجر دل دردشو زهرا سر دردشو فراموش کرده بود
بعدشم رفتم شيريني اوردم بحثمونا ادامه دادايم
بعدم فيلم عروسي پسر عمه مو گذاشتم  وتخمه خورديم ديگه ساعت 4:30 بود که رفتن هرچي اسرار کردم بمونن
گفتن نه ديگه بايد بريم بعد به مامي ميگن انشاالله چن ماه ديگه بيايم واسه عروسي ميگم چه صابوني به دلشون ميزنن خودشونم دعوت ميکنن شايد من نخوام شما رو دعوت کنم ميگن تو دعوتم نکني ما خودمون ميايم  بعد که يه کم دور شدن از در خونه صداشون زدوم بچه ها سه تايي شون برگشتن
نگاه کردن باهشون باي باي کردم اونا هم همين کارو کردن
بعد دوباره صداشون زدم ديگه گفتن برووو تو ديگه
دلم نمي يومد ازشون جدا بشم
مامي ميگه چطور بود ميگم خيلي خوش گذشت ميگه کاش به دوستاتم خوش بگذره گفتم خوش گذشت تو دفتر نظر خواهي هموشن نوشته يه روز عالي بود من سال اول دبيرستان يه دفتر نظر خواهي درست کرده
بودم بعد الان که نظرات اول دبيرستانشونا خوندن خنده شون گرفته بود دوباره نظر جديدشونا نوشتن خيلي باحال شد


نظرات شما عزیزان:

bahar
ساعت12:42---22 آبان 1391
کاش منم بودم ابجیپاسخ:عزیزم جات خالی کاش بودی

aghil
ساعت11:48---22 آبان 1391
?...…………**…………..?
..**……….*….*……..**
….*..*…..*…..*….*..*
……*…..*……….*.....*
……************……….
……..*..lovel…*
…..*..lovelovelo…*
…*..lovelovelove….*
..*.lovelovelovelove…*…………….*….*
.*..lovelovelovelovelo…*………*..lovel….*
*..lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.*
*.. lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.*
.*..lovelovelovelovelove…*..*…lovelovelo…*
..*…lovelovelovelovelove..*…lovelovelo…*
…*….lovelovelolovelovelovelovelovelo…*
…..*….lovelovelovelovelovelovelov…*
……..*….lovelovelovelovelovelo…*
………..*….lovelovelovelove…*
……………*…lovelovelo….*
………………*..lovelo


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
درباره وبلاگ

سلااااااام به تویی که وب منو برای وب گردی انتخاب کردی مرسی از چشمای قشنگت اسمم فرشته اس من این وب رو برای دله خودم درست کردم اینجا دنیای دخترونه ی منه واگه اون چیزایی که میخواستی توش ببینی نبود به بزرگی خودت ببخش اینجا دنیای منه وهرچی که دوست داشتم رو میزارم واین وب هرچهار شنبه اپ میشه اگه واقعا واقعا از وبم خوشت اومد برام نظر بزارولی اگه قراره الکی بنویسی که وبت خوبه خواهشن این لطف رو درحق من نکن. تو زندگیم ازدوتا چیز بدم میاد یکی دروغ ویکی بدقولی اولی به این خاطر که منو ادم احمقی فرض کرده که بهم دروغ گفته (هرچن اگه یه نفر بهم دروغ بگه برای اینکه جلوم ضایع نشه هیچ وقت به روش نمی یارم که دروغ گفتی)از دومی بدم میاد چون برام ارزش قائل نشده و بدقولی کرده. راستی نه عشق نه دوست پسر نه شماره نه شوهرنه چیز دیگه ایی میخوام اما با اغوش باز استقبال می کنم از دوستی های معمولی ولی عمیق وقتی با کسی دوست میشم تا تهش باهاشم اهان راستی می تونید ازم مشاوره بگیرن تو روابطتون حداقل اگه نتونم کمکم کنم می تونم شنونده باشم امتحان کنید کلا دوستام وقتی تو روابطشون به مشکل بر می خورن میان سراغم در اخر شاد باشید وخالق شادی
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنیای دخترونه ی من و آدرس ajifereshte.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 43
بازدید کل : 53510
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 95
تعداد آنلاین : 1

align="center">